تابستان 95
سلام عروسک زیبای مادر... دخترک ناز من این روزها حسابی خانم و بزرگ شده، جوری که خیلی وقتا من باورم نمیشه این همون جوجه ریزه ی من بوده. یه دختر ناز و فرشته. البته سن سه تا چهار سالگی خودش یه سری مشکلات و چالش های جدید داره. چون ما بچه ای داریم که یه دفه از حالت وابستگی کامل به پدر و مادر، داره تبدیل میشه به یک فرد مستقل و صاحب نظر. مسلما در این مسیر، سختی ها و مشکلات زیادی وجود داره همچنین یه عالمه آموزش و فوت و فن هایی که باید درست تعلیم داده بشن. خلاصه هم تو هم من و بابایی یه عالمه زد و خورد داریم با خودمون. اینکه اینجا چی بگیم؟ چی نگیم؟ صلا توجه کنیم؟ اهمیت ندیم؟ جدی بگیریم؟ تند برخورد کنیم؟ نرم رفتار کنیم؟....خل...
نویسنده :
افسانه و محمدرضا
10:04